ارنست میلر همینگوی

معرفی و نقد آثار ارنست میلر همینگوی

ارنست میلر همینگوی

معرفی و نقد آثار ارنست میلر همینگوی

وب سایت ارنست میلر همینگوری Ernest Miller Hemingway

در این وب سایت سعی شده ارنست همنیگوی را هم از بعد زندگینامه ای و هم از بعد آثار و محتوای آن ها بررسی کنیم. دوستان عزیزی که علاقه مند به نوشتن مطالب و نظرشان درباره این نویسنده هستند می توانند مطالب خود را در بخش تماس با ما ارسال نمایند تا مطالب با اسم خودشان در سایت درج گردد . مدیر وب سایت : حمزه Hamzeh

دانلود کتاب به زبان فارسی


ارنست میلر همینگوی برنده جایزه نوبل ادبیات سال 1954


نام کتابنویسندهموضوعحجمدریافت فایل
آدم کشهاارنست همینگویرمان خارجی140 KBدانلود
تپه هایی همچون فیل های سپیدارنست همینگویرمان خارجی115 KBدانلود
برفهای کلیمانجاروارنست همینگویرمان خارجی721 KBدانلود
پیرمرد و دریاارنست همینگویرمان خارجی5.58 MBدانلود
وداع با اسلحهارنست همینگویرمان خارجی2.80 MBدانلود
گربه زیر بارانارنست همینگویرمان خارجی82.0 KBدانلود
مائراارنست همینگویرمان خارجی41.4 KBدانلود
مشت زن حرفه ایارنست همینگویرمان خارجی111 KBدانلود
اردوگاه سرخ پوستانارنست همینگویرمان خارجی89.9 KBدانلود
پیرمرد بر سر پلارنست همینگویرمان خارجی44.3 KBدانلود
مدال های جنگی بسیار در بازار بی خریدارارنست همینگویرمان خارجی58.5 KBدانلود
امروز آدینه استارنست همینگویرمان خارجی155 KBدانلود
براه خرابات در چوب تاکارنست همینگویرمان خارجی2.10 MBدانلود
داشتن و نداشتنارنست همینگویرمان خارجی1.82 MBدانلود

دانلود کتاب به زبان انگلیسی


 Ernest Miller Hemingway Winner of Nobel Prize For Literature 1954

 

A Farewell To Arms : Download

The Sun Also Rises : Download

To Have And Have Not : Download

For Whom The Bell Tolls : Download

The oldman And The Sea : Download

نقد رمان وداع با اسلحه A Farewell To Arms

سبک نوشتاری همینگوی سبکی ساده و بی پیرایه است و فقط توصیف آنچه را که شخصیت هامی بینند یا عمل می کنند را بیان می کند به عبارتی دیگر از ویژگی نوشتاری وی : موجز بودن ، ساده و زبان عامیانه است برای نمونه بخشی از رمان وداع با اسلحه را می خوانیم :

(( من و کاترین از درهتل داخل می شدیم من به طرف میز دربان می رفتم و کلید را می گرفتم و کاترین جلو آسانسور می ایستاد و بعد توی آسانسور می رفتیم و آسانسور خیلی آهسته بالا می رفت و جلو هر طبقه ای صدای کوچکی می کرد و آن وقت به طبقه خودمان می رسیدیم و پسرک در را باز می کرد و همان جا می ایستاد و کاترین بیرون می رفت و من هم بیرون می رفتم و توی راهرو با هم می رفتیم و من کلید را توی در گذاشتم و در را باز می کردم و داخل می شدم و بعد گوشی تلفن را بر می داشتم و می گفتم یک شیشه کاپری سفید در یک سطل نقره ای پر از یخ بفرستد و آدم صدای یخ را روی دیواره ی ظرف از راهرو می شنید و پیش خدمت در می زد و من می گفتم لطفا همان جا بیرون در بگذارید ))

در این بخش  Context یا پیش زمینه نوشتن رمان وداع با اسلحه را بررسی می کنیم :

ارنست میلر همینگوی متولد 1899 در اوک پارک ، وی در خانواده ای متوسط بزرگ شد و در سن هیجده سالگی به کانزانس سیتی می رود و در سال 1918 به صلیب سرخ پیوست و به عنوان راننده آمبولانس در جنگ جهانی شرکت کرد. همینگوی در جنگ جهانی دو تجربه ی فوق العاده دارد : تجربه ی اولش ،  زخمی شدن در جنگ که سنگرش را با خمپاره می زنند و او را به بیمارستانی در میلان انتقال می دهند و تجربه ی دومش نیز در همین جا اتفاق می افتد جایی که ارنست همینگوی در عشق اگنس ون کوروسکی پرستار گرفتار می شود در آن زمان همینگوی 19 ساله است و اگنس 26 ساله ، رابطه ی نامشروع همینگوی و اگنس تاثیر به سزایی بر او می گذارد تا جایی که زندگیش ادبیش را تحت الشعاع قرار می دهد و نمود این اتفاق را به وضوح در رمان وداع  با اسلحه می بینیم جایی که تنها نام اشخاص تغییر می کند. بر این اساس در سال 1996 فیلمی به اسم In Love & War  به کارگردانی ریچارد آتنبرو ساخته شده است .

 

توضیحات تکمیلی :

·         همان طور که عنوان رمان مشخص می سازد وداع با اسلحه نگرانی اش در وهله اول با جنگ است ، یعنی فرآیندی که در آن فردریک هنری خود را از جنگ جدا و آن را به سلامت پشت سر می گذراند .

 

·         در این رمان سه عنصر اصلی : عشق ، جنگ و مرگ حضور دارند که در این راه همینگوی بخش های عاشقانه را با روایتی غیر عاشقانه بیان می کند که این خود تضادی جذاب است .

 

 

·         یکی از دلایلی که رمان وداع با اسلحه را از دیگر آثار همینگوی متمایز می کند پایان بندی کتابش است که همینگوی برای این امر 47 داستان متفاوت می نویسد که این خود نشانه ی حساسیت همینگوی در این اثرش است . در سال میلادی جدید 2014 ، کتاب وداع با اسلحه با پایان بندی های متفاوت به صورت ضمیمه انتشار خواهند یافت .

 

خلاصه داستان :

·         هنری جوانی آمریکایی است که پس از آغاز جنگ ، داوطلبانه وارد ارتش ایتالیا شده است او در واحد بهداری مشغول است و کارش نظارت بر آمبولانس ها ی بیمارستان و صحرایی است . روزی دوست پزشکش رینالدی را می بیند که به او می گوید به تازگی با پرستار زیبا رویی به نام کاترین بارکلی آشنا شده و عاشقش شده و از هنری می خواهد همراهش به ملاقات با او برود تا او از نظر کاترین فردی مهم تر به چشم آید . دیدار آغاز می شود در آشنایی اولیه هنری و کاترین موضوع جنگ احاطه پیدا کرده است ، جنگی که هیچ یک دلیلی برای وارد شدن به آن ندارند در بخشی هنری می گوید : (( همه چیز را نمیشه توجیه کرد )) و در ادامه گفت و گوهایشان تصور کاترین از دوست پسرش زمانی که از جنگ برمی گردد بسیار جالب و شنیدنی است : (( فکر می کردم با شمشیر زخمی میشه یه دستمال سفید دور سرش می بندند و می آرنش یا شونه ش گلوله می خوره ، خلاصه یه طوری که منظره ش قشنگ باشه ... خلاصه با شمشیر زخمی نشد بمب تیکه پاره ش کرد )) دیالوگ ها درباره جنگ است تا جایی که کاترین می گوید : (( موضوع جنگ را بذاریم کنار)) ، هنری:(( خیلی مشکله دیگه هیچ کناری نمونده که جنگ رو اونجا بذاریم))

 در پایان آن ملاقات رینالدی به هنری می گوید:  (( کاترین تو را به من ترجیح میده کاملا پیداست .)) دیدارهای کاترین و هنری به زودی زیاد می شود تا زمانی که هنری به دروغ به کاترین می گوید دوستت دارم زیرا رابطه داشتن با این دختر را بهتر از فاحشه خانه ی افسران می داند کاترین نیز از این موضوع آگاه ست و به دروغ به هنری می گوید که دوستش دارد و حتی زمانی که هنری می خواهد به خط مقدم برود گردنبند سن آنتونی اش را به او می دهد و این درحالیست که هر دو شخصیت بی دین هستند . هنری به جنگ می رود و مدت ها بعد ، اتریشی ها سنگرش را با خمپاره می زنند و او را به بیمارستانی در میلان انتقال می دهند کاترین از این موضوع با خیر می شود و در خواست انتقالی می دهد تا به میلان برود و پرستار آن بیمارستان شود .

 در بیمارستان ، رینالدی به دیدن هنری می آید و می گوید که می خواهند به او ترفیع و مدال شجاعت بدهند ولی هنری اسقبال چندانی نمی کند پس از بهبودی نسبی هنری او با کاترین به خیابان ها می روند کنار ویترین مغازه ها می ایستند اسلحه می خرند ، لباس می خرند با هم مشروب می نوشند و به مسابقات اسب دوانی می روند و سپس به هتل می روند و کم کم عاشق می شوند و خود را نامزد همدیگر می نامند و در این روابط عاشقانه ای که دارند کاترین حامله می شود . در این زمان هنری به شدت شراب می نوشد تا یرقان بگیرد ولی پزشک معالجش این موضوع را می فهمد و پرونده اش را به دادسرا می فرستد هنری مجبور می شود به جنگ برود و شب قبل از رفتنش با کاترین در هتل خداحافظی می کند.

 اکنون هنری دو مدال شجاعت دارد و افسریست که با نیروهایش به مرز اتریشی ها می رود جایی که آلمان ها در کمین اند هنری راهه جدیدی پیدا می کند تا المان ها را دور بزند ولی نمی تواند و همراهانش کشته می شوند هنری فرار می کند و سعی می کند خود را به ایتالیا برساند که توسط پلیس های مرزی گرفتار می شود پلیس های مرزی کسایی بودند که سربازهای فراری را تیرباران می کنند هنری از این مهلکه فرار می کند و خود را به رودخانه می اندازد و روزهای بسیاری در راه است تا خود را به بیمارستان میلان برساند ولی متوجه می شود که کاترین دیگر در آنجا نیست. به کمک یکی از دوستانش کاترین را پیدا می کند .

کاترین 3 ماهه حامله است . و وقتی کاترین از وضعیت هنری باخبر می شود به او می گوید که از هتل خارج نشود و برایش لباس تهیه می کند و بعد از ظهرها به دیدنش می آید شبی مرد هتل دار به اتاقشان می رود و می گوید فهمیده است که فردا صبح سربازان برای دستگیری هنری خواهند آمد . مرد هتل دار قایق اش را به آن ها می دهد تا از مرز رد شوند و به سویس برسند. پس از 35 کیلومتر پارو زدن به سویس می رسند و هنری خود را یک توریست ورزشکار معرفی می کند که همراه دختر عمه اش برای ورزش های زمستانی به آنجا رفته اند آن ها پول کافی داشتند پس مشکلی برایشان پیش نیامد و ویزای موقت گرفتند.

اتاقی در مونترال اجاره می کند و روزها در کوهستان و عصرها در ایوان خانه و شب ها در اتاق خوابشان گفت و گو می کند. هنری : (( بیا حالا ازدواج کنیم )) ، کاترین : (( نه حالا بدجوریه شکمم پیداست من با این ریخت مث زن های شوهر دارم)) ، هنری:(( تو ریختت مث زن های شوهر دار نیست)) ، کاترین: (( چرا هست عزیرم این سلمونیه عزیزم پرسید بچه اولمونه یا نه، من دروغ گفتم ، گفتم نه ما دوتا پسر و دوتا دختر داریم ))

شبی کاترین احساس درد می کند که او را به بیمارستان می رسانند ولی عمل به دنیا آمدن بچه به طول می انجامد و مجبور می شوند عمل سزارین را انجام دهند. نوزاد پسر به دنیا می آید هنری اجازه ملاقات با کاترین را می خواهد در آن زمان کاترین خونریزی کرده است و هنری برای اولین بار دعا می کند تا کاترین نمیرد و وقتی که وارد اتاق می شود به کاترین می گوید نوزاد پسر است کاترین احساس ضعف می کند و می گوید دارد می میرد . پرستار او را از حرف زدن منع می کند در بیرون از اتاق پرستار به هنری می گوید نوزاد مرده است و از او می خواهد برای آرامش لحظه ای به کافه برود نوشیدنی بنوشد و غذا بخورد . هنری پس از صرف شام و نوشیدنی بر می گردد.

هنری:(( از قرار معلوم خونریزی پشت خونریزی به او دست داده بود نتوانستند جلوش را بگیرند من توی اتاق رفتم و پهلوی کاترین ماندم تا هنگامی که مرد در تمام مدت بی هوش بود و جان دادنش زیاد طول نکشید.)) ، هنری پس از صحبت کردن با دکتر دوباره به اتاق کاترین می آید : (( ولی پس از انکه پرستاران را از اتاق بیرون کردم دیدم فایده ای ندارد مث این بود که با مجسمه ای خداحافظی کنم کمی بعد بیرون رفتم و بیمارستان را ترک کردم و زیر باران به هتل رفتم.))

بخش های پایانی این اثر به خوبی نمایانگر این بحث هستند که همینگوی داستان عاشقانه اش را به روایتی غیرعاشقانه بیان می کند و این خود نشان دهنده ی زندگی پوچ و واهی اشخاصی است که در جنگ بوده اند و اکنون زندگیشان متاثر از رویدادهای آن است .

 

تم Theme  :

تم ها ایده های اساسی و اغلب جهانی مورد بررسی در یک اثر ادبی هستند .

واقعیت تلخ جنگ :

·         رمان توصیف استادانه و بی نقصی از خشونت ، درگیری و هرج و مرج ها در زمان صحنه ی عقب نشینی ایتالیایی ها به ما می دهد که به عنوان یکی از توصیفات عمیق و استادانه در ادبیات باقی مانده است . در بخشی از رمان ، فردریک هنری ستوانی را که می خواهد از گروهش فرار کند را با تیر می زند این اتفاق با توجه به شخصیتی که ما از هنری شناخته ایم بسیار شوک آور است این کار هنری دو دلیل دارد : اولی ، قتل در سرزمینی اتریشی ها می افتد و هنری مجبور است برای جلوگیری از فرار و کنترل اوضاع او را بکشد که این خود محصول جنگ است . دومی ، به دلیل خشونت وافریست که هنری از خود نشان می دهد که ما در سراسر رمان با هنری خونسرد آشنا شده ایم . رمان فقط به اینجا ختم نمی شود و به گونه ای پیش می رود که جنگ را نتیجه ی اجتناب ناپذیری و ناگزیری بودن جهان بی معنی می داند .

عشق و درد :

در بخش اولیه گفت و گوی هنری و کاترین ، کاترین غم از دست دادن دوست پسرش را بازگو می کند که دلایلش مشخص است او با این کار می خواهد احساس دردی و غمی که دارد را فراموش کند و هنری نیز با او همدردی کند در اصل این دو شخصیت می خواهند با بهانه ای به اسم دوست داشتن خود را درون رابطه ای موقت قرار دهند تا به آرامشی نسبی به وضعیتی که در آن گرفتار شده اند ، برسند. و خیلی زود این دو به درگیر قواعد می شوند و خود را زن و شوهر می بینند تا جایی که هنری این عشق را بالاتر از ایثار و مدال افتخار می بیند و به خاطر این مسایل جانش را به خطر می اندازد و از جنگ فرار می کند. آنها به آرامش میرسند و سعی می کنند که این آرامش مرحمی برای دردهایشان در جنگ جهانی باشد . هر چند آنها برای رسیدن به آرامش جسمی ، ذهنی ، عاطفی خود به سویس فرار کرده اند ولی باز فهمیدند که عشق واقعی هم در برابر سختی های زندگی ناتوان است.

 

سمبل ها  Symbol :

مفاهیمی هستند که در قالب کاراکترها ، آمار و ارقام ، رنگ ها و فضاها برای نمایش دادن ایده های انتزاعی به کار می رود در این بخش دو نمونه سمبولیسم را در رمان بررسی می کنیم.

 

بارش باران :

·         بارش باران در سراسر اثر نمایش قدرتمند فروپاشی ناگزیر شادی در زندگی تفکر و عمل اشخاص است. که بارز ترین نمونه آن در خط آخر رمان روی می دهد. (( ولی پس از اینکه پرستارها را بیرون کردم دیدم فایده ای ندارد مث این بود که با مجسمه ای خداحافظی کنم کمی بعد بیرون رفتم و بیمارستان را ترک کردم و زیر باران به هتل رفتم ))

موهای کاترین :

·          در صفحه 151 کتاب این چنین آمده است : (( من دوست داشتم که موهایش را پایین بریزم و کاترین روی تخت خواب می نشست و تکان نمی خورد، جز اینکه ناگهان خم می شد و در حالی که من سرگرم بودم و با موهایش بازی می کردم ، مرا می بوسید و من گیره های زلفش را در می آورم و روی ملافه می گذاشتم و موهایش رها می شد و هم چنان بی حرکت نشسته بود به او نگاه می کردم و بعد دو گیره ی آخر را هم از موهایش می کشیدم و موهایش فرو می ریخت و او سرش را پایین می آورد و ما هر دو زیر موهای او پنهان می شدیم و مثل این بود که توی چادر یا پشت آبشار باشیم کاترین موهای زیبایی داشت و من گاهی دراز می کشیدم و او را تماشا می کردم که در پرتو نوری که از در می آمد زلف هایش را تاب می داد و بالا می زد موهایش حتی در شب هم می درخشید ، مانند درخشش آب ، پیش از آنکه سفیده ی سحر بدمد .))

موهای کاترین نمادی از انزوای زن و شوهری ست که در جنگ گرفتار شده اند . هنری و کاترین سعی می کنند به وسیله ی موهای کاترین خود را در این انزوا گرفتار و از آن لذت ببرند تا در کنارش از خود محافظت کنند . در زمانی دیگر ، وقتی که از جنگ فرار می کنند و به سوییس می روند تا در آرامش زندگی کنند، یاد می گیرند و می فهمند که عشق در برابر واقعیت های بی رحمانه ی زندگی ناتوان است تا زمانی که حتی دیگر موهای کاترین در برابر این مسائل خیلی شکننده و بی دوام است .

معرفی کلی و سبک نویسندگی همینگوی

سوال یک : ویژگی های نوشتاری و سبکی ارنست همینگوی کدامند؟ 

·         طبیعت مینیمالیستی کامل یا موجز گویی

·         انتخاب واژه های تند و تلخ

·         توصیفات ساده

·         جملات کوتاه و بی آرایه

·         زبان عامیانه

ارنست میلر همینگوی استاد مسلم دیالوگ ، او در دیالوگ های زیادش درباره رفتار شخصیت های اثرش صحبت می کند و او این کار را به زیبایی با عنصر تکرار انجام می دهد تا خواننده این ویژگی ها در ذهنش بماند . سبک نگارشی همینگوی به گونه ای روزنامه ایست و این از تاثیرات کار در روزنامه شهر کانزانس است.

واژه های همینگوی اساسا کلماتی هستند مانند دیگر کلمات ، ولی کلمات همینگوی  بعدی جادویی دارند و او این لغات را با فرمول منحصر به فرد خود در کنار هم می آورد که نتیجه ای به شدت زیبا به وجود می آورد. واژه ها همنیگوی به گونه ای در کنار هم قرار می گیرند که ما با خواندن یک جمله از کارهایش می توانیم بفمیم که این متن همینگوی است .پس از او خیلی ها تلاش کردند که با توجه به سبک همینگوی نویسندگی کنند ولی هیچ یک موفق نبودند و  این یک ویژگی تمایز همینگوی با دیگران نویسندگان است .

کلمات همینگوی به شدت پویا و زنده هستند و می دانیم که این ها منحصرا به همینگوی و سبک نویسنده گیش برمی گردند.سبکی غیرقابل تکثیر و این ویژگی یه بارزی است که همینگوی را به نویسنده ای واقعی و همیشه زنده تبدیل می کند.

مثال :

متاثر از مارک تواین بوده ، نه تنها همینگوی بلکه نویسندگان موج نو آمیکا تحت تاثیر او بوده اند. همینگوی روزانه بین 500 تا 1500 کلمه می نوشته . او رمان خورشید طلوع می کند را تنها در 3 هفته نوشت.

سوال دوم :  همینگوی سبک شخصی اش را با عنوان «تئوری آیسبرگ» طبقه‌بندی کرده است. ویژگی های این نظریه چیست؟

در سال 1925 همینگوی مجموعه داستان با اهمیت در زمان ما را منتشر کرد. همینگوی یک سال بعد با انتشار خورشید همچنان می‌درخشد توجه بسیاری را به خود جلب کرد. انتشار مجموعه داستان مردان بدون زنان که داستان کوتاه و معروف «آدمکش‌ها» از جملة داستان‌های آن است، شهرت همینگوی را به اوج رساند. بدین ترتیب ارنست همینگوی در مدت چهار سال از یک نویسنده گمنام به یکی از مهم‌ ترین نویسندگان نسل خود و شاید مهم ‌ترین نویسنده قرن بیستم مبدل شد. در داستان‌های مردان بدون زنان، همینگوی نظریه زیباشناسی خود را در داستان کوتاه، که به نظریه حذف یا نظریه کوه یخ معروف است، ارائه کرد. در این نظریه همینگوی با حذف برخی اطلاعات ضروری ماجرای داستان، درواقع، بر قدرت آن می‌افزاید. همینگوی این نظریه را با ساختار کوه یخ یکی می‌انگارد، کوه یخی که تنها یک‌هشتم آن از آب بیرون است و هفت‌هشتم آن در زیر آب قرار دارد و از نظر پنهان است و تمامی شکوه حرکت کوه یخ بر باقی‌ماندة کوه یخ، یعنی همین هفت‌هشتم، متکی است و، درواقع، همین هفت‌هشتم است که به حرکت کوه یخ شکل می‌بخشد. همینگوی احساس می‌کرد که داستان کوتاه را می‌توان بر همین اساس پایه‌ریزی کرد و تلاش‌های او در این زمینه دستاوردهای ارزشمندی برای داستان‌نویسی جهان به ارمغان آورده است. مطابق این نظریه، نویسنده از گنجاندن چیزهای بسیاری که درباره داستان و آدم‌های آن می‌داند خودداری می‌کند و خواننده با خواندن لابه‌لای سطرها احساس می‌کند که نویسنده، درواقع، آن چیزها را بیان کرده است. گرچه همینگوی برای ارائه تصویری واقعی در انتخاب کلمات بسیار دقت داشته ولی نبوغ او در آن چیزی نیست که در نوشته های خود آورده بلکه در چیزهایی است که حذف کرده و ننوشته است. دقیقا در خلاف این نظریه ژوزه ساراماگو و سبک نویسندگی اش قرار می گیرد .مخصوصا کتاب دخمه.

بهترین نمونه این تئوری را می توانیم در داستان کوتاه تپه هایی شبیه فیل های سفید ببینم . در این داستان زن و شوهری در کافه نشسته اند و قرار است درباره سقط جنین تصمیم بگیرند ولی عملا در این داستان هیچ حرفی از سقط جنین زده نمی شود !

سوال سوم : جایگاه زن و مرد در آثار همینگوی چگونه است؟

امروزه کمتر با این مسئله روبرو میشیم که از شخصیت های ارنست همینگوی تعریف و تمجید شود . زن ها در اکثر آثار او اغلب در اختیار مردان و بیشتر بیان کننده نیازمندی های آن هستند . همینگوی با اینکه بزرگترین نویسنده قرن بیستم می باشد ولی محوریت زنان در آثار او به شدت در خور توجه می باشد مخصوصا اینکه زن ها نقش های حاشیه ای و کمرنگی دارند. زنان همیشه اولویت دوم دارند و وجودیتشان بر اساس ضعف و ایستایی شکل گرفته و زمانی در داستان نقش خود را ایفا می کند که بخواهند شخصیت مرد را کامل تر و بهتر معرفی کنند . این مسئله انعکاس دهنده وقایع پیرامون زندگی نویسنده و دوره ی زمانی ای ست که در آن  زندگی می کند. این اتفاق عملا در زندگی شخصی وی نیز می افتد او روابط زیاد و گسترده ای دارد از چهار بار ازدواجش ، از کنیزهای خریداری شده از آمریکای لاتین و روابط نامشروعش با شخصیت های مطرح می توان این موضوع را بازگو کرد.

شخصیت های همینگوی احساسات معمول و مرسوم ما را ندارند . مثل تمسخر سیاهان ، به تمسخر کشیدن صامی ها ، که مورد دومی به خوبی در رمان خورشید هم چنان می دمد ، به چشم می خورد .

مردان همواره شخصیت های برتر و قوی هستند و به نظر می رسد که این مسئله برای دوره ی زمانی است که همینگوی در آن زیسته است. دو جنگ جهانی و شخصیت های مردی که همواره در خط مقدم حضور داشته اند تا برای سرنوشت یک ملت تصمیم بگیرند. همینگوی مانند سبک نویسندگی اش هیچ گاه اعلام نمی کند که شخصیت های رمانش برابرند یا نه ولی در عمل ، آنچه که مشخص است برتری مردان بر زنان می باشد.

سوال چهارم : کدامیک از آثار همینگوی تحت تاثیر جنگ جهانی نوشته شده اند؟

همینگوی در نامه ای به اسکات فیتز جرالد می نویسد که زندگیش بیش از هر چیزی تحت تاثیر جنگ جهانی اول بوده است .

خورشید هم چنان می دمد نسل از دست رفته پس از جنگ جهانی اول را به نمایش می گذارد . رمان وداع با اسلحه هنوز هم توسط خیلی از منتقدین به عنوان بهترین رمان قرن بیستم در مورد جنگ خوانده می شود .

 شخصیت هایی از داستان های کوتاه همینگوی که مستقیما تحت تاثیر جنگ جهانی هستند : کربس از " خانه سربازان" ، هری "برف های کلیمانجارو" نیک آدامز " A Way You'll Never Be " شخصیت نیک آدامز نزدیک ترین شخصیت به خود ارنست همینگوی می باشد .

تاثیرات غیر مستقیم جنگ جهانی اول در آثارش : کتاب های  " Now I Lay Me" ،  "در کشوری دیگر " و صحنه های مرگ وحشتناکی که همینگوی در کتاب " تاریخ طبیعی مرگ " می نویسد که به احتمال زیاد تحت تاثیر جنگ جهانی اول ، جنگ یونان و جنگ ترکیه است.

جنگ داخلی اسپانیا الهام بخش همینگوی برای نوشتن رمان زنگ ها برای که به صدا در می آیند ، بود.

جنگ جهانی دوم و دهه 50 که همینگوی تحت تاثیر این دوران به نوشتن پرداخته است ، آغازی برای نوشتن رمان توسط همینگوی بود. کتاب در امتداد رودخانه به سمت درخت ها  و داستان کوتاه Black Ass at the Crossroads که توسط همینگوی نیمه تمام ماند و هم چنین پس از جنگ جهانی دوم رگه هایی از جنگ در آثار همینگوی دیده می شد.

سوال پنجم : کدامیک از آثار همینگوی ممنوع اعلام شده اند؟ 

1929 ایتالیا ، رمان وداع با اسلحه  به دلیل وقایع نگاری دقیق و دردناکی که از عقب نشینی ایتالیایی نشان می داد ، ممنوع شد

1930 بوستون ، رمان خورشید هم چنان می دمد

1933 آلمان ، کتاب Nazi Bonfire  که ضد آلمان ها بود

1938 دیترویت آمریکا ، رمان داشتن و نداشتن به دلیل شکایت کاتولیک ها به دادگاه از سراسر شهر جمع آوری شد

1939 ایرلند ، رمان وداع با اسلحه

1953 ایرلند ، رمان خورشید هم چنان می دمد و کتاب در امتداد رودخانه به سمت درخت ها

1956 ژوهانسبورگ آفریقا ، در امتداد رودخانه به سمت درخت ها ، به دلیل محتوای زشت و ناپسند

 

آثار ارنست میلر همینگوی Ernest Miller Hemingway

 

رمان ها :

·         خورشید هم چنان می دمد The Sun Also Rises

·         وداع با اسلحه A Farewell To Arms

·         داشتن و نداشتن To Have And Have Not

·         زنگ ها برای که به صدا در می آیند For Whom The Bell tolls

·         در امتداد رودخانه به سمت درخت ها Across the River and into the Trees

·         پیرمرد و دریا The old Man and The Sea

 

مجموعه داستان های کوتاه :

·         سه داستان و ده شعر Tree Stories And Ten Poems

·         در زمان ما  In Our Time

·         مردان بدون زنان Men Without Woman

·         برنده هیچ نمی برد Winner Take Nothing

·         ستون پنجم و چهل و نه داستان کوتاه دیگه  The Fifth Column And The First Forty-Nine Stories

·         برف های کلیمانجارو  The Snows of kilimanjaro

 

آثار غیر داستانی :

·         تپه های سبز آفریقا

·         مردم در جنگ